راه حل این بن بست چیست؟
راه حل خیلی ساده ست. عذرخواهی عمومی و بعد هم استعفای اعضای هیات فعلی.
وقتی وزیر امورخارجه در چندین نامه رسمی مواضع کانادا رو مشخصا اعلام میکند.. و سپس تیم حقوقی دولت با وقاهت تمام اعلام میکنند که بهیچوجه کانادا هدف و امکان شکایت کیفری از ایران را ندارد. و رسما در جواب سوال پاسخ دادند که برای شکایت به اوکراین مراجعه کنید. وقتی رسما اعلام میکنند که فقط هدف پیگیری و مذاکرات بر سر غرامت است.. این افتضاح امروز نتیجه کوته بینی، خودخواهی بی تجربگی و خودرایی بودن این هیات و شخص حامد اسماعیلیون است. جایی که امروز که خروار ها آوار بر سر خانواده های پرواز فرو ریخته است. چرا ایشان همگی لام تا کام زبان به دندان گرفته اند و خاموش بدون حرف و سخنی برای ارایه راهکار علمی و عملی. تا به امروز همه تصمیمات در تاریکی و سکوت گرفته شده و اکنون نیز هم.
این جماعت با همان مشاوران قبلیشان با همین فرمان بروند پاسخ خیلی ها را باید بدهند.
این تذکرات و پیش بینی ها از روز اول گوشزد شد.. ولی متاسفانه تماما چه زود به حقیقت پیوست.
وقتی جلوی فشار بر سپاه را میگیرید. وقتی جلوی شکایت علیه ایران را میگیرید. وقتی میگویید ما کار سیاسی نمیکنیم. وقتی تظاهرات سکوت برگزار میکنید. وقتی از جناحها و دادخواهان دیگر حمایت نمیکنند. وقتی مرتب به دست بوسی و تمجید از اقایان وکلاء و وزرا میروند...محکوم به شکستند.. حالا بیایند و پاسخگو باشند.
پاسخ خانواده هایی که اکنون پس از 18 ماه حتی توانایی رویاروییشان را هم ندارند و پاسخ کسانی را که با خودخواهی راندند و نفی کردن نظرات و مشاوره های داده شده انهارا.
پس کو آن وعده و وعید ها؟! این بود که میگفتید اعتراض نکنید دولت دارد کار درست را انجام میدهد! کو آن پروپاگاندای رسانه ای!؟ این بود جشن و پایکوبی برای پیام اخوان! یکبار صحبت خانم لیندا فروم را ببینید(در قسمت مدیا) و قضاوت کنید.
این هیات هم همانند حکومت در جوامع سوم و چهارم است. حکومتی متشکل از گلچین افراد نالایق.
و متاسفانه حکومت شوندگان هم بمثال بعد از 43 سال که همه چی نابود شد میفهمند که اشتباه کردند. و پشیمان از رای خود. گروهی هم که دانا بودند و از نظر تعداد، اندک، راه هجرت برگزیدند. ایا همچنان تصورمان اینست که ایراد از حکومت است؟ خیر ایراد از خود مردم و حکومت شوندگان است. که متاسفانه در این بازی چه بسیار زود دیر شد.
چه خوش گفت سعدی.
توانگری نه به مالست پیش اهل کمال که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
محل قابل و آنگه نصیحت قائل چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال
به چشم و گوش و دهان آدمی نباشد شخص که هست صورت دیوار را همین تمثال
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است به گوش مردم نادان چو آب در غربال
دل ای حکیم درین معبر هلاک مبند که اعتماد نکردند بر جهان عقال
مکن به چشم ارادت نگاه در دنیا که پشت مار به نقش است و زهر او قتال
نه آفتاب وجود ضعیف انسان را که آفتاب فلک را ضرورتست زوال
چنان به لطف همی پرورد که مروارید دگر به قهر چنان خرد میکند که سفال
برفت عمر و نرفتیم راه شرط و ادب به راستی که به بازی برفت چندین سال
کنون که رغبت خیرست زور طاعت نیست دریغ زور جوانی که صرف شد به محال
زمان توبه و عذرست و وقت بیداری که پنج روز دگر میرود به استعجال
کنون هوای عمل میزند کبوتر نفس که دست جور زمانش نه پر گذاشت نه بال
چنان شدم که به انگشت مینمایندم نماز شام که بر بام میروم چو هلال
وصال حضرت جانآفرین مبارک باد که دیر و زود فراق اوفتد درین اوصال
به زیر بار گنه گام برنمیگیرم که زیر بار به آهستگی رود حمال
چنین گذشت که دیگر امید خیر نماند مگر به عفو خداوند منعم متعال
بزرگوار خدایا به حق مردانی که عارفان جمیلاند و عاشقان جمال
مبارزان طریقت که نفس بشکستند به زور بازوی تقوی و للحروب رجال
یقدسون له بالخفی والاعلان یسبحون له بالغدو والاصال
مراد نفس ندادند ازین سرای غرور که صبر پیش گرفتند تا به وقت مجال
قفا خورند و ملامت برند و خوش باشند شب فراق به امید بامداد وصال
به سر سینه این دوستان علیالتفصیل که دست گیری و رحمت کنی علیالاجمال
رهی نمیبرم و چارهای نمیدانم بجز محبت مردان مستقیم احوال
مرا به صبحت نیکان امید بسیارست که مایهداران رحمت کنند بر بطال
بود که صدرنشینان بارگاه قبول نظر کنند به بیچارگان صف نعال
توقعست به انعام دائمالمعروف ز بهر آنکه نه امروز میکند افضال
همیشه در کرمش بودهایم و در نعمش از آستان مربی کجا روند اطفال؟
سؤال نیست مگر بر خزائن کرمش سؤال نیز چه حاجت که عالمست به حال
من آن ظلوم جهولم که اولم گفتی چه خواهی از ضعفا ای کریم و از جهال
مرا تحمل باری چگونه دست دهد که آسمان و زمین برنتافتند و جبال
ثنای عزت حضرت نمیتوانم گفت که ره نمیبرد آنجا قیاس و وهم و خیال
ختام عمر خدایا به فضل و رحمت خویش به خیر کن که همینست غایةامال
بر آستان عبادت وقوف کن سعدی که وهم منقطعست از سرادقات جلال
شاهین مقدم