شجاعت و حقیقت؛ گزارشِ اقلیت.
چرا مسیر دادخواهی در شكل فعلی به بن بست می رسد؟
یک روز به برخاستن پروازِ 752 و هرگز به مقصد نرسیدنش، مانده. در کشور عمان، جلسهای در حال برگزاری است. حاضران دامنه وسیعی دارند؛ از جولیانی نماینده رسمی پرزیدنت ترامپ، و نماینده مکرون-رئیس جمهور فرانسه و نماینده بریتانیا تا نماینده دولت روسیه و خود زلنسکی-رئیس جمهور اوکراین-؛ موضوع جلسه درباره بحرانِ سوخت و انرژی در اروپا و انتقال گاز است اما این که صحبتها دقیقاً در چه رابطهای است را نمیدانیم. ولی نماینده دولت روسیه ساعت یک بعد از نیمه شب جلسه را نیمه کاره و با عصبانیت رها میکند و کمی بعد، جلسهای اضطراری در بیت رهبرِ جمهوری اسلامی در تهران آغاز می شود؛ جلسهای با حضور 42 نفر از جمله سفیر روسیه که فایل صوتی اش اینک در اختیار پلیسِ فدرال کانادا است.
پیشنهادِ مشترک علی شمخانی و سفیر روسیه؛ شلیک به هواپیما.
ضداطلاعات حکایت از قصد آمریکا برای حمله به مواضع جمهوری اسلامی دارد اما کماکان روشن نیست در آن ساعات سنگین، ترامپ فقط وانمود میکرده میخواهد دستور حمله بدهد یا واقعاً چنین قصدی داشته. مسئولان نظامی جمهوری اسلامی و بر فرازشان علی شمخانی ایده ای برای دفع حملاتِ احتمالی آمریکا دارند. طرحی که موافقت سفیر روسیه را با خود دارد؛ قربانی کردن یک هواپیمای مسافربری. و چه انتخابی بهتر از هواپیمای اوکراینی با مسافرانی که بیشترشان ایرانی هستند. یک تیر با دو نشان. هم روسیه که در هم آوردی بیست ساله با اوکراین بر سر گاز و مسائل منطقه ای است، ضربهای به این کشور زده، هم جمهوری اسلامی با سپر کردن شهروندان بیگناه اش از خطر حمله آمریکا می گریزد. شهروندانی که کشتن شان برای جمهوری اسلامی مسئولیت جهانی به همراه نخواهد داشت.
شلیک سوم
مسافران پرواز اوکراینی دل نگران میان دو دنیا مانده اند؛ از یک سو اخبار مبنی بر جنگ میآید و از سوی دیگر به خانوادهشان در کانادا فکر می کنند. لحظههای برزخی میان وحشتِ ماندن پشتِ مرزهای بسته هوایی و رؤیای رسیدن به کانادا و در آغوش کشیدن عزیزان شان. تأخیر یک ساعته پرواز نگرانیها را بیشتر می کند. تاخیری که براساس فایل صوتیِ جلسه بیت رهبری یک دلیل روشن دارد؛ سامانه موشکی باید به نقطه ی مورد نظر برسد. اپراتوری که از یگانی دیگر آمده، طبق دستور سامانه را از وضعیت آنلاین و خودکار خارج می کند. حالا پرواز 752 در آسمان است. مسافران در خیالِ خوشِ رسیدن به عطر آشنای خانههایشان هستند. آن سو تر اما اپراتور منتظر فرمانِ فرماندهان مرگ است. فرمان شلیک می رسد. اپراتور دو دل است و ابتدا از شلیک خوددداری میکند اما عاقبت شلیک انجام میشود . شلیک اول به هدف نمی نشیند. احتمالا شلیک دوم هم مشکلی اساسی به وجود نمیآورد و خلبان با مهارت سعی دارد هواپیما را به فرودگاه بازگرداند و عاقبت شلیک سوم، صفیرِ تلخ مرگ است.هواپیما سقوط میکند و ساقط میشود و آن همه جانِ شیرین در ثانیه ای بدون خداحافظی، عزیزان شان را برای همیشه ترک میکنند.
روز سوم
روز دوم بود. گیج و بهت زده و سرگردان. حتی تشخیص روز از شب امکان نداشت. با چشمانی آماسیده.خسته از ازدحام جمعیت،از دوستان و اقوامبیشمارتا شهردار و وزیر و نمایندگان در منزلمان که به ۶۰۰ نفر میرسید. تلفن زنگی زد.و اما درانطرف خط نخست وزیر جاستین ترودو خواستارملاقت بود برای فردا.
با تمام تلاش افکارمرو منظم کردم با کمک جلال عزیزم و تمام تجربیات اجرایی در سالهای پیشین لیستی از خواسته ها و نیازهای خانوادهدهای بحرانزده آماده کردیم. لیستی ۲،۳صفحه ای شامل ۳۰یا ۴۰ مورد و در درخواست. از کمک مالی تا انتقال اجساد به کانادا و مشاوره روانی و چه و چه و چه. هرآنچه میشد با آنوضع و فوت وقت تصورکرد.و اما من که تقریبا اخرین نفر به دیدار نخست وزیر رفتم در هتل شرایتون تقریبا یک جلسه یکساعته شد.
پرسشِ کلیدی
در این مدت مدام یک سوال را از دولت پرسيده ام:
آیا شلیکِ به هواپیما عمدی بوده؟ پاسخی نیست. تکرارِ این پرسش در جلسات ماهانه با وزرا باعث شد حتی خانوادههای داغدار به طعنه، طعنه ای تلخ، به من بگوید چرا مدام این پرسش را تکرار می کنی؟ اما به چشمِ من، این مهمترین و کلیدیترین پرسش است. چرا که اگر شلیکِ عمدی نبوده، دیگر دادخواهی معنایی ندارد. بارها گفتهام ما با یک مسأله دشوار و حساس روبرو هستیم که در صورت نبودِ وکلای خبره و سیاستمداران زبده، نمیتوانیم به نتیجه برسیم. اما حرفم هرگز از سوی اعضای انجمن فهمیده نشد؛ یا به عمد نشنیده ماند و نادیده گرفته شد.
شکایت از علی خامنه ای
حدود چهل روز پس از این جنایت و فاجعه انسان سوز، من به همراه علی گرجی و مهرزاد زارعی شکایتی علیه سیدعلی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، و فرماندهان سپاه به جرمِ شلیک عمدی به هواپیمای مسافری توسط آقای "مارک آرنولد" تنظیم و ثبت کردیم. شکایتی که از همان ابتدا با سنگ اندازی ها و حتی تهدیدهای دولت ترودو همراه شد. برخی از اعضای انجمن هم نه تنها همراه و همدل نبودند، که با طعنه های خود سعی داشتند طرح چنین شکایتی را تبدیل به مضحکه بکنند اما عاقبت پس از یک سال و نیم، یک سال و نیمی دشوار و خُرد کننده، موفق شدیم تنها حکمِ تاریخ را مبنی بر تروریست بودن علی خامنه ای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جهان به جرمِ شلیک عمدی به هواپیمای مسافری بگیریم. با استفاده از این حکم، یک سال تمام سعی کردیم که با فشار بر حزبِ مخالفِ دولتِ کانادا و طی جلسات بسیار، شرایط را برای قرار دادن نامِ سپاه پاسداران در فهرستِ گروههای تروریستی فراهم کنیم اما در دقیقه نود، در لحظه ی نهایی،دستی نامحرم از غیب برون آمد و تمامِ رشتههای ما از سوی برخی از اعضای انجمن، که در بهترین حالت خام هستند(اگر نگوییم خائن) پنبه شد.
شکایتگروهی
البته شکایت دیگری هم کهبه شکایت گروهی معروف است ثبت و در جریان است که انهم نه به همت انجمن بلکه با تلاش محمود زیبایی که همسرو دخترش مایا رو به رویا سپرد و همینطورحبیب حقجو که دختر و نوه اش را در ارابه مرگاز دست داد، انجام گرفت.
و نکته دیگر اینکه همین کشور همدرد اکراین که جناب اسماعیلیون برای امر شکایت به انجا سفرکرده بودندو بدون داشتن تجربه حقوقی با دادستان اکراین جلسه ای برگزار کردند، خودش(اکراین)با استناد به همین حکم ما در همین دادگاه عالی اونتاریو شکایتش را ثبت کرد!
مارک گارنو
بیاد دارم جلسه ای خصوصی داشتم با وزیر راه وقت آقای مارکگارنو. در آنزمان فعالیتها رو با اسماعیلیون مطرح و بررسی میکردیم. از من خواست برایشانوقت ملاقات بگیرم. اما در آن جلسه از گارنو خواستم تا طرحی را تصویب کند که در صورت تغییر دولت حاکمه پرونده پرواز همچنان تا رسیدن به نتیجه ادامه داشته باشد. که اتفاقا چند روز بعد این طرح در مجلس توسط اقای وزیر طرح و به تصویب رسید.
شکایت های دیگر(RCMP)
فکر میکنم نباید متوقف بشویم. نباید ناامید بشویم. ناامیدی یعنی مرگ دوباره عزیزانمان. یعنی زندگی قاتلانشان در آرامش و آسایش. پس شکایت ها را به شکلی دیگر پیگیری می کنیم. شکایتی علیه رئیس پلیس فدرالِ کانادا(RCMP) خانم "برندا لاکی" تنظیم میکنم؛ چرا که از باز کردن پرونده تحقیقات جنایی سر باز میزند و بهانه میآورد که به پرونده و جزئیاتش دسترسی ندارم. قوانین مدنی کانادا اما در این زمینه روشن است: هر کانادایی در هر گوشه ی دنیا که کشته بشود، پلیس بدون در نظر گرفتنِ مکان قتل یا در دسترس بودن یا نبودن اطلاعات، موظف به باز کردن پرونده جنایی و آغاز تحقیقات است. به همین خاطر شکایت همچنان در جریان است و همچنان امید داریم که بتوانیم پلیس فدرال کانادا را مجبور به کاری بکنم که از آن، زیر سایه فشار یا مصلحت اندیشی دولت "جاستین ترودو" شانه خالی می کند.
دیدار دوستانه با کانادا
خبر میرسد که تیم فوتبال جمهوری اسلامی ایران برای دیداری دوستانه قرار است به کانادا بیاید. خبر آغاز تشنج است. از سویی ایرانیانی میخواهند به تماشای چنین مسابقهای بروند و از سوی دیگر ما فکر میکنیم این مسابقه به دلایلی روشن نباید برگزار بشود؛ البته این میان نمایشگران هم مشغول نوشتن سناریو، گرفتنِ نقشِ نخست و بازی بر صحنه عوام فریبی هستند. با شکایت از سازمان میراث فرهنگی کانادا(طرف قرارداد بازی) با کمک سازمان "بنای بریت" برای توقیف مبلغ قراردادِ توافق شده مابین فدارسیون فوتبال جمهوری اسلامی و میراث فرهنگی کانادا این بازی طی چند ساعت لغو شد!
در زمینِ سیاست
هرگاه جمله «من سیاسی نیستم» را می شنوم، گرفتارِ خشمی بزرگ می شوم. عزیزانِ من و بسیاری دیگر در یک روند بی رحمانه ی سیاسی کشته شدهاند و اینک در یک بروکراسی سیاسی دیگر پرونده شان نادیده گرفته یا دست خوش بازیهای سیاسی می شود. این سو ما هستیم تنها و بی پشتوانه و آن سو دولت ها هستند که با حمایتِ سرمایه و براساس منافع مشترک برای ما پشتِ پا می گیرند. اما درد جایی بیشتر میشود که کسانی از میان ما، از میانِ ما که در یک عزا و خشمِ مشترک هستیم، با غرور و خودخواهی، بی تجربه و بیسواد بودن شان را نمی پذیرند و سرخوش از بازی در یک نمایش قهرمانانه با کارکردِ بومی-اینترنتی، تمام بازیها را یک به یک به دولت جاستین ترودو می بازند. دولت کانادا ابتدا با زیرکی پرونده قتل عزیزانِ ما را به بخش آنکس 13 یا همان بخشِ سوانحِ هوایی در ایکائو فرستاد. مدتی بعد گزارشِ نهایی ک رسمی دولت کانادا آماده و منتشر شد: شلیک ها به هواپیمای اوکراینی عمدی نبوده و همه چیز مربوط به اشتباهی سیستمی میشود . این حکم همچون نقطه پايانی است بر تمامِ تلاشها و خون دل خوردن های ما. حالا تنها شکایت انجمن از شرکت هواپیمایی باقیمانده به دلیلِ قصور در پرواز؛ شکایتی که فقط به گرفتن غرامتی بیشتر می انجامد. با این غرامت نه عزیزانِ ما را زنده و نه خشمِ ما نسبت به آدم کشانِ اشغالگر کم میشود.
و باز سوال تکراریِ من از نخست وزیر و وزرا: آیا شما باور دارید که شلیک موشکها به پرواز عمدی بوده است؟
فراموش نکنیم که ۸ماه جعبه سیاه هواپیما گروگان جمهوری اسلامی بود. و دو سال هم در اختیار اینها. و همچنان ما نمیدانیم چه بر سر عزیزان ما آمده است. بعد این این چشم آبیان اتو کشیده هر دم از وعده دادخواهی وعدالت میگویند.
خوانندگان پاسخ بدهند:
چه دادخواهی ایی زمانی که رسما میگویید شلیکها غیر عمدی بوده است!
پرسشِ دیگر
پرسشِ دیگر من این است: چرا آرام آرام سطحِ مطالبه انجمن ووخانواده ها از محاکمه خامنه ای و سپاه پاسداران، رسید به گرفتن ویزا و اقامت برای بازماندگان؟
و اکنون هم محدودیت برای اقامت و ویزای گروهِ جنایتکاران آن هم به صورت محدود و مبهم. پاسخ این است: ساسکس؛ شرکت لابیستی که ماهانه هزاران دلار از انجمن اسماعیلیون دریافت میکند و در قراردادش این شرط وجود دارد که انجمن هیچ حرکتی در جهت مخالف دولتِ فعلی نباید انجام بدهد.
جای پرسش است که بدانیم ایا رهایی دادن سپاه از لیست تروریستی کانادا همتوسط همین شرکت ساسکس انجام گرفته یا خیر؟
با این وضعیت که عمیقاً بیفایده به نظر می رسد، نمایشگران برای داغ کردن صحنه و نمایش شان صحبت از شکایت به دادگاه لاهه میکنند. همچنان بدون تخصص و بدون کمک گرفتن از وکلای خبره.
پایان این شکایت متأسفانه از همین ابتدا روشن است. پرونده در اختیار بخش سوانح هوایی است. پس همه چیز به عنوان یک تصادف و حادثه بررسی می شود. ممکن است رأی اکثریت مقصر بودنِ جمهوری اسلامی را تأیید کند اما در یک حادثه همچون حادثه و تصادفِ رانندگی؛ نه یک جنایت برنامهریزی شده که باید در شکل و فرمِ یک پرونده جنایی مورد بررسی قرار بگیرد. و همین بزرگترین خیانتی است که انجمن در آن دست دارد؛ خیانتِ به خون عزیزانشان، به خونِ عزیزانمان؛ و به باورِ مردم که نمایش دادخواهیِ نمایشگران را باور کردهاند.
دادگاه لاهه
برای روشنتر شدن حرفم و اینکه چرا باور دارم مسیر دادخواهی به این صورت به برملا شدنِ حقیقت و مجازات قاتلانِ اصلی ختم نمی شود، درباره ی دادگاه لاهه توضیحی کوتاه میدهم :
در دادگاه لاهه دو بخش وجود دارد؛ "آی سی جِی" و "آی سی سی". بخشِ دوم شاملِ پرونده ما نمی شود. چرا که براساسِ نظرِ دولت کانادا، اساساً جنایتی رخ نداده است و پرونده همانطور که بارها آقای اسماعیلیون گفتهاند به بخش حلِ اختلافات یا همان "آی سی جِی" می رود. نتیجه چنین روندی چیست؟ حکم احتمالاً به این صورت صادر و اعلام میشود : جمهوری اسلامی طبق تأیید سازمان هواپیمایی جهانی مقصر این «حادثه» یا «تصادف» است و باید فلان مبلغ را به عنوان خسارت بپردازد. حکمی که حتی میتواند از سوی حکومتِ اسلامی پذیرفته نشود و نمایشِ دادخواهی با خنده پیروزمندانه قاتلان و آدم کشان به پایان برسد و بسته بشود.
شورای امنیت سازمان ملل
در سال 2021 به همتِ بهزاد عزیز لایحه ای با پشتیبانی و تأیید خانمِ فرای، نماینده مجلس، آماده و ارائه شد. براساس این لایحه که در مجلس هم قرائت شد، دولت کانادا موظف میشود که «تحقیقات» پیرامون شلیک عمدی به هواپیمای مسافربری اوکراینی را در اختیار شورای امنیت سازمان ملل بگذارد؛ اما باز آقای اسماعیلیون بی اینکه تخصص و اطلاعی داشته باشند، فرمودند: این لایحه از سوی دولت های چین و روسیه وتو خواهد شد. در حالی که وکلای کارآزموده معتقدند که تحقیقات در مورد هر موضوعی، امکان وتو ندارد؛ بلکه فقط پس از اعلام نتیجه تحقیق و صدور حکم علیه جمهوری اسلامی، امکان وتو وجود خواهد داشت؛ یعنی کمترین دستاورد ورود شورای امنیت سازمان ملل به این موضوع، روشن شدن حقیقت است اما بر من به راستی پوشیده است که چرا هر مسیری به سمت حقیقت می رود، با سدی به نام آقای اسماعیلیون برخورد میکند.
حقیقت
راهی دیگر که میتواند نورِ حقیقت را بر تاریکی این پرونده خون بار بتابند، بررسی پرونده در بخشِ جنایاتِ جنگی دادگاه لاهه یا همان "آی سی سی" است. وکلای باتجربه ای که طرفِ مشورت ما هستند، میگویند: برای ورود دادگاه لاهه به این پرونده، تنها یک راه وجود دارد؛ فشار بر پلیسِ فدرال کانادا برای باز کردن پرونده جنایی در این زمینه. این پرونده اگر با گزارشی منصفانه همراه باشد و تأیید بکند که شلیک ها عمدی بوده، آن وقت دادگاه لاهه دو امکان را مطرح خواهد کرد: یا در زمان ساقط شدن هواپیما، شرایطِ جنگی حاکم بوده؛ پس جنایتِ جنگی رخ داده. یا شرایط طبیعی بوده و شلیک عمدی به عنوان جنایت علیه بشریت مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اما در حال حاضر، شکایت به لاهه، تنها میتواند یک نمایشِ دیگر باشد که به یاری شبکههای اجتماعی و تلویزیونی مدتی داغ و بعد به دست فراموشی سپرده می شود؛ و من همچنان فکر میکنم با خونِ عزیزان ما و دیگران نه میشود قهرمان شد و نه میشود و نه باید که نمایشهای سرگرم کننده و هیجان انگیز ساخت.
حقیقت و مجازات. این همان دو کلمهای است که انگار در کتاب لغتِ قهرمانانِ این داستان تعریف نشده است.
حقیقت و شجاعت و حرکت.
روبرو شدن با حقیقت، شجاعت می خواهد. به همین خاطر است بسیاری از ما تاب روبرو شدن با آینه را نداریم. چون با تصویری مواجه میشویم که روتوش نشده، کسی در آن دست نبرده، لباسِ دیگران را به زور به تن مان اندازه نکرده اند؛ هر چه هست خودمان هستیم و خودمان. در این پرونده، من و بسیاری دیگر، عزیزان مان را از دست داده ایم. این حقیقتی تلخ است که باید شجاعانه پذیرفتش. جای خالی آنها با هیچ سمت و عنوان و داستانی پُر نمی شود. تنها چيزی كه با خود كمی تسكین می آورد، برملا کردن دستانِ جنایتکاران است و مجازاتشان ؛ تا دیگر نتوانند بی گناهان را به راحتی بکُشند و بعد در سایه هزار دسیسه و نمایش، پنهان بشوند. گفتن شجاعانه حقایقی که می دانیم، مقدمه روشن شدن دیگر حقیقت هاست. باید از خودمان شروع کنیم. باید بپرسیم که چرا وقتی میخواستیم نام سپاه پاسداران وارد فهرستِ گروههای تروریستی بشود، برخی مخالفت کردند و استدلال آوردند که ما سیاسی نیستیم! باید پرسید در این پرواز وابستگان نظام جمهوری اسلامی هم حضور داشتهاند یا خیر؟ اگر حضور داشتهاند چرا تا حالا و این لحظه هنوز درباره هویت شان چیزی گفته نشده است. آیا آنها در روند روشن شدن حقایق سنگ اندازی میکنند؟ چرا مدام افراد خبره و زبده که می توانستند برای ما این مسیر را هموارتر کنند، کنار گذاشته شدند و همه چیز تبدیل به نمایشی شد که میتواند تا ابد ادامه داشته باشد و در مشتی شعار بی خاصیت و ژستهای زشت خلاصه بشود. عزیزانِ ما در آن ارابه مرگ بودند و برای همیشه ما را ترک کرده اند؛ اگر امروز من و ما و دیگری سوار بر مَرکبِ ناراستی بشویم و بخواهیم زندگی نابود شده مان را با عنوان یا مقامی تاخت بزنیم، در حقیقت دوباره به سمت عزیزانمان شلیک کرده ایم.
تا به اینجا آقای اسماعیلیون و همراهانش دو شلیک به سمتِ این پرونده کرده اند؛ امیدوارم تا فرصت هست، دست از دنیای نمایش بکشند و پیش از سومین شلیک و ساقط کردن حقیقت، در مسیری حرکت کنند که دست کم بتوانیم با قاتلان عزیزان مان چشم در چشم بشویم و مجازات شان را به تماشا بنشینیم.
در آخر توصیه میکنم فیلم شکسته در باد ساخته ژوزف اکرمیرو ببینید:
https://youtu.be/7gDJdMi3HJk
و من،شاهین مقدم که یک پسر در سال ۲۰۱۷ از دست دادم.نیکداد مقدم. بدلیل خبط و خطای پزشکی;
و همینطور شکیبای خندان و راستین نازنین را در جنایت موشکیِ سپاه، هرگز سکوت نخواهم کرد و در حد توانم برای مجازات مجرمین و دستیابی به حقیقت تلاش خواهمکرد.
آقای مقدم ، چقدر زیبا گفتید ، نباید ناامید بشویم . ناامیدی یعنی مرگ دوباره عزیزانمون و زندگیه در ارامش قاتلان.ایستادگی و مبارزه شما الگویی است برای دیگران .
امیدوارم هر چه زودتر حقایق افشا شود، دو بار مقاله را خوندم واقعا غم انگیز است که اشخاصی دانسته ویا نداشته سنگ می اندازند و جلوی افشا حقیقت را میگیرند....
آقاي مقدم ممنونم از مقاله ي شما.
متاسفم از اين اتفاقات ناگوار و موج سواري آقاي اسماعيليون. لطفا صداي خودتون رو رسا تر كنيد. ايراني ها بايد آدم ها را بشناسند، ما از حقيقت حمايت مي كنيم.
امیدوارم بتوانید به دادخواستی برسید و خیلی متاسفم که بعضی افراد سود جو از خون عزیزانشان برای رسیدن به اهداف دنیویشان استفاده میکنند.
ممنون از اینکه حقایق رو آنطوری که بوده روایت کردین. با دقت و کامل خواندمش خط به خط و تمام لحظات شما را پیش چشم داشتم.ما هم مثل شما خواهان دادخواهی هستیم. به امید پیروزی
من با شما موافقم،،،عملکرد و صحبتهای شما روشنتر و با صادقتر بود از همان ایبتدا،،،،
واقعا غمگینم از این همه درد و تنهایی که شما کشیدین.
تا به حال بیشتر از ده بار این یادداشت شما رو خوندم و نمیتونم بفهمم چطور اینقدر قوی هستید. زندگی واقعا سراسر بی عدالتیه. درود بر شما که هنوز ثابت قدم هستین! به امید گرفتن حق!
بسیار متاسفم، سنگینی غم از دست دادن عزیزان که با نامردی نابخردان سنگین تر میشود. ایکاش زودتر این حقایق افشا میشد. البته که ماه پشت ابر باقی نمیماند. من بنوبه خودم و با تمام توان در افشاء پلشتی این موجودات که روی خون زن و فرزند خود موجسواری میکنند کوتاهی نمیکنم. برایتان بردباری و پیروزی در این کارزار سخت آرزو میکنم.